گرشاسب نامه پس از شاهنامه مهمترین متن حماسی ماست
به گزارش ایران 20 دانلود، به گزارش خبرنگاران ، یوسفعلی میرشکاک در چهارمین جلسه از فصل اول سلسله درس گفتارهای زیبایی شناسی زبان فارسی که به همت دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزه هنری برگزار گردید، بیان کرد: گرشاسب نامه پس از شاهنامه مهمترین متن حماسی ماست و در جای خود اهمیت بسزایی دارد. بعلاوه بهمن نامه ایرانشاه ابن ابی الخیر و حماسه های دیگر دارای اهمیت هستند.
وی درادامه با اشاره به خریده شدن نسخ اصلی متون تاریخی ما به وسیله غربی ها و انتقاد از اهمال در این خصوص اظهار کرد: خریداری شدن نسخه های خطی به وسیله غربی ها نتیجه اهمال ما درحق مواریث گذشته است. هرچند اگر غربی ها نبودند ما همین فرامرزنامه و بانوگشسب نامه ناقص را هم نداشتیم. به هرحال هنوز اساطیر ما به صورت دائره المعارف درنیامده و بخش اعظم حماسه های منظوم ما منتشر نشده است.
میرشکاک تاکید نمود: فراموش نکنیم که در ساحت اسطوره شناسی برجستگی شعر و شاعر در درجه چندم اهمیت است و آنچه مهم است شخصیت (قهرمان، پهلوان، شهریار) و ماجراهایی است که برایش پیش می آید. نیاکان ما چون به ظاهر شاهنامه توجه داشتند و هیچ کدام از شاعران دیگر را هم سنگ حکیم توس ندیدند، از حفظ و حراست منظومه هایی چون زال نامه، فرامرزنامه، بیژن نامه و بانو گشسب نامه غفلت کردند.
وی به اهمیت و لزوم شناختن اساطیر اشاره نمود و اضافه نمود: اگر اساطیرمان را به درستی بشناسیم و به تمامی گردآوری کنیم، می توانیم به آسانی وارد ساحت اسطوره شناسی تطبیقی شویم و به شناخت اساطیر مصر و یونان و روم و حتی اساطیر اسکاندیناوی برسیم. سرزمین هایی که اسطوره داشته اند دین و پیامبر و تاریخ مدون داشته اند.
این شاعر در ادامه از عدم توجه به ساخت شعر انتقاد کرد و گفت: ما عادت نموده ایم که شعر را بخوانیم و از آن لذت ببریم و دیگر به ساخت شعر و آنچه پشت الفاظ است توجه نکنیم. ما بر سطح کلام حکما و شعرای مان می لغزیم و توقف نمی کنیم که چه می گویند و چگونه می گویند. سعدی را به کلی فراموش نموده ایم و حافظ هم به مرور دارد به حاشیه می رود.
میرشکاک درادامه با اشاره به شعری از حنظله بادغیسی، به قافیه درونی دراین شعر اشاره و گفت: موسیقی درونی شعر حنظله بادغیسی در همان مصرع نخست پیچ می خورد و کلمات سپند و فکند بار موسیقایی و زیبایی شناسانه بدیعی دارند یارم سپند اگرچه بر آتش همی فکند/ ازبهر چشم، تا نرسد مر ورا گزند/ او را سپند و مجمر ناید همی به کار/ با روی همچو آتش و با خال چون سپند
این شاعر و پژوهشگر ضمن ابراز ناامیدی از تدریس شعر آزاد و غیرآزاد در دانشگاه، به عبور شاعران از سطح و زیربنای کلام اشاره و اظهار کرد: حروف اضافه را نباید اضافه پنداشت. اضافه شمردن اینها گزافه است. این حروف در شعر و نثر به منزله اسکلت فلزی ساختمان است و نام و فعل به منزله دیوار وسقف و کف هستند. اگر از شعر یا نثر همین حروف اضافه را واقعا اضافه بشمریم و حذف کنیم، نظام شعر یا نثر فرو می ریزد. اینها معنابخشند و جهت معنا را از هر حیث معلوم می نمایند. یکی از شاعرانی که قدر این حروف اضافه و شأن معنابخشی آن ها را خوب می شناخت شاملو بود که البته وی هم از نیما یاد گرفته بود.
میرشکاک با اشاره به سرخ بت و خنگ بت از عنصری و آفرین نامه از ابوشکور بلخی و کلیله و دمنه منظوم از رودکی و دیگر منظومه سرایان گفت: هرچند آثار این شاعران امروز در دسترس ما نیست اما همین ها مقدمات کار فردوسی را فراهم کردند. این مقدمات به فردوسی که می رسد آن را در قالب شاهنامه در می آورد که حافظ هویت قومی و هویت دینی ماست.
وی در انتها عنوان نمود: حکمای ما قبل از اسلام هم حکمت منظوم داشته اند. گات ها و یشت ها هم منظوم بوده اند و اصلا حکمت در شرق و در تمام دنیا باستان منظوم بوده است. وقتی به متون آیینی مصر عصر فراعنه یا چین و هند می نگریم، می بینیم آنچه در صدد انتقال و تعلیم آن بوده اند، صورت منظوم داشته است. حکمت در یونان هم تا قبل از سقراط منظوم است و نه تنها ایلیاد و ادیسه هومر بلکه آثار پارمنیدس و دیگر حکمای قبل از سقراط موزون و منظوم است. شناخت هویت قومی هم جز از راه حکمت منظوم ممکن نیست واگر فردوسی سی سال کوشش نموده تا شاهنامه را بسراید به این خاطر بوده که با این متن قوم خود را به تعالی ببرد.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران