غزل شماره 401 حافظ: چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من

به گزارش ایران 20 دانلود، غزل شماره 401 حافظ در لباس طنز گله های خود را در قالب مضامینی لطیف بازگو می کند و می گوید هرچه من بیشتر تواضع می کنم شاه کمتر اعتنا می کند. خاک راه شدن کنایه از متواضع و خوار گشتن در برابر کسی ست. حافظ می گوید اگر خاک راه یار شوم، مرا نمی پذیرد و اگر بگویم تغییر نظر بده و با من یار باش؛ از من رو می گرداند و دور می شود.

غزل شماره 401 حافظ: چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من

خبرنگاران | سرویس فرهنگ و هنر

چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من

ور بگویم دل بگردان رو بگرداند ز من

روی رنگین را به هر کس می نماید همچو گل

ور بگویم بازپوشان بازپوشاند ز من

چشم خود را گفتم آخر یک نظر سیرش ببین

گفت می خواهی مگر تا جوی خون راند ز من

او به خونم تشنه و من بر لبش تا چون شود

کام بستانم از او یا داد بستاند ز من

گر چو فرهادم به تلخی جان برآید باک نیست

بس حکایت های شیرین باز می ماند ز من

گر چو شمعش پیش میرم بر غمم خندان شود

ور برنجم خاطر نازک برنجاند ز من

دوستان جان داده ام بهر دهانش نگاه کنید

کو به چیزی مختصر چون باز می ماند ز من

صبر کن حافظ که گر زین دست باشد درس غم

عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند ز من

〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰

تعبیر فال حافظ شما

کوشش خود را برای رسیدن به نتیجه دلخواه به کار گرفته ای و حتی تمامی راه های مختلف را نیز امتحان کرده ای ولی کاری از پیش نبرده ای. ناامید و مأیوس مباش. دوباره سعی کن. حتی اگر دوباره شکست خوردی جای نگرانی نیست؛ دنیا که به آخر نمی رسد، گرد و خاک لباست را بتکان و دوباره برخیز. مرد را برای نبرد با سختی ها آفریده اند و پیروزی، میوه شیرین هر کوشش و کوشش است.

〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰

شاهد فال:

غزل شماره 402 - نکته ای دلکش بگویم خال آن مه رو ببین

〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰

غزل شماره 401 حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

کد مولتی مدیا

دانلود

فیلم اصلی

معنی و تفسیر غزل شماره 401 حافظ

بیت اول

چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من

ور بگویم دل بگردان رو بگرداند ز من

هرگاه مانند غبار راه، خاکسار او شوم، دامن از من فراگیرد و اگر بگویم روی دلت را از جفا بگردان، روی خود را از من بر می گرداند.

✦✦✦✦

بیت دوم

روی رنگین را به هر کس می نماید همچو گل

ور بگویم بازپوشان بازپوشاند ز من

چهره تابناک خود را مانند گل به هر کس می نمایاند و اگر بگویم رویت را از دیگران بپوشان، آن را از من می پوشاند.

✦✦✦✦

بیت سوم

چشم خود را گفتم آخر یک نظر سیرش ببین

گفت می خواهی مگر تا جوی خون راند ز من

به چشم خود گفتم باری در یک دیدار او را یک دل سیر تماشا کن. پاسخ داد مگر می خواهی سیل اشک خونین از من روان سازد؟

✦✦✦✦

بیت چهارم

او به خونم تشنه و من بر لبش تا چون شود

کام بستانم از او یا داد بستاند ز من

او تشنه به خون من و من تشنه بوسیدن لب های او هستم. تا ببینم چه می شود؟ یا من مراد دل از او می گیرم یا او از من انتقام کشیده به جفا مرا می کُشَد.

✦✦✦✦

بیت پنجم

گر چو فرهادم به تلخی جان برآید باک نیست

بس حکایت های شیرین باز می ماند ز من

هرگاه مانند فرهاد کوهکن با رنج و تلخی جان به لبم رسد بیمی ندارم چراکه داستان های شیرین شورانگیز از عشق من به جا خواهد ماند.

✦✦✦✦

بیت ششم

گر چو شمعش پیش میرم بر غمم خندان شود

ور برنجم خاطر نازک برنجاند ز من

هرگاه همچون شمع پیش او بمیرم، مانند صبح به اندوه من می خندد و اگر از او برنجم طبع حساس او از من رنجیده خاطر خواهد شد.

✦✦✦✦

بیت هفتم

دوستان جان داده ام بهر دهانش نگاه کنید

کو به چیزی مختصر چون باز می ماند ز من

ای دوستان، تماشا کنید که من برای دهان کوچکش جان فدا کرده ام و او این چیز مختصر را از من دریغ می دارد.

✦✦✦✦

بیت هشتم

صبر کن حافظ که گر زین دست باشد درس غم

عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند ز من

ای حافظ، حرف و گله را کنار بگذار که اگر درس عشق این گونه باشد عشق، خود در هر زمان داستانی از احوال من بازگو خواهد کرد.

منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.

منبع: setare.com
انتشار: 28 اسفند 1399 بروزرسانی: 28 اسفند 1399 گردآورنده: iran20download.ir شناسه مطلب: 1491

به "غزل شماره 401 حافظ: چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "غزل شماره 401 حافظ: چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید